‌محمد نظری

‌محمد نظری

فقط می‌دونم باید یه وبلاگی چیزی داشته باشم که توش بنویسم. پس خودم رو به موضوع خاصی محدود نکردم و اینجا از هر چیزی می‌نویسم.

معرفی کتاب

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۴۹ ق.ظ
برای معرفی کتاب امروز، رمان ناتور دشت از جی.دی.سلینجر رو انتخاب کردیم که تو ایران طرفداران بسیار زیادی داره. 

داستان رمان در مورد پسری 12 ساله به نام هولدن کالفیلد است که به تازگی از مدرسه شبانه‌روزی‌اش به دلیل ضعف تحصیلی اخراج شده و در آستانه‌ی کریسمس باید به خانه‌ی پدر و مادرش در نیویورک برگردد. تمام ماجرا های داستان در سه روزی هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می‌شود اتفاق می‌افتد...
در جملات ابتدای کتاب آمده: اگه واقعاً می‌خوای قضیه رو بشنوی، لابد اولین چیزی که می‌خوای بدونی اینه که کجا به دنیا اومدم و بچگی گندم چه‌جوری بوده و پدر و مادرم قبل از به دنیا اومدنم چیکار می‌کردن و از اینجور مزخرفات دیوید کاپرفیلدی. ولی من اصلاً حال و حوصله‌ی تعریف کردن این چیزا رو ندارم. اولاً که این حرفا کسلم می‌کنه، ثانیاً اگه یه چیزی به کل خصوصی از پدر و مادرم تعرفی کنم، جفتشون خونروش دو قبضه می‌گیرن. هر دوشون سر این چیزا حسابی حساسن، مخصوصاً پدرم. هردوشون آدم‌های خوبی‌ان، منظوری ندارم ولی عین چی حساسن. تازه اصلاً قرار نیست کل سرنوشت نکبتیم یا یه همچین چیزیو واست تعریف کنم. فقط قصه‌ی اتفاقاتی رو واست تعریف می‌کنم که دور و بر کریسمس پارسال، قبل از اینکه حسابی پیرم در آد سرم اومد و مجبور شدم بیام اینجا بی‌خیالی طی کنم...

ترجمه: نسخه‌ای که بنده خودم ترجمه‌ی محمد نجفی از نشر نیلا بوده و خیلی خوب ترجمه شده و به شما پیشنهاد می‌کنم همین نسخه رو تهیه کنید.


نظرات  (۱)

من خود کتاب رو دوست نداشتم.
برای من تمام احساساتش تکراری بود.
فکرهایی که هولدن داشت رو منم داشتم و هرازگاهی دارم.
چیزی که دوسش داشتم، نوشتن شخصیت هولدن بود.
شخصیتی که انقدر خوب نوشته بود که خواننده اصلا نمیتونه فکر کنه یه نویسنده بزرگسال اونو نوشته.
میدونی این خیلی سخته که موقع نوشتن، تو افکار خودتو بذاری کنار و تو قالب یه نوجوون هفده ساله بنویسی. این واقعا کار آسونی نیست.
تنها چیز جالب راجب ناتوردشت برای من همین بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی